عاشقانه ها
دخترک تنها و غریب

من همان دخترک غم زده ی دیروزم

 

 


من همان کودک بی تاب برای بودن

 

 


که دلش را در اندوه به زنجیر کشید

 

 


وبه اندازه ی دل رنج کشید

 

 


وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید 

 

| چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:بی معرفت,دل,رنج,نامردی,کودک,درد,رفیق,نارفیق,, | 19:51 | نیلوفر
مادر

در تمام زندگی ام مادرم تنها دلیل بودنم بود

روزت مبارک فرشته خلقت . . . 

| شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:مادر,روز زن,, | 21:15 | نیلوفر
واژهای غریب

این روزها می گذرند….

ولی من به این سادگی

از این روزهای تلخ نمی گذرم...

با خود می اندیشم واژه ی عذر خواهی گاهی چه غریب است و چه بی رحم ...

گاهی نیز مرحمی بر قلب های غریب...

این روزها میگذرد....

| شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:غریب,غریبی,بی کسی,عاشقانه ها,قلب,واژه ها,تنهایی,غرور,ساده,سادگی,روز,تلخ,اندیشه, | 19:47 | نیلوفر
غرور ...همه چیز...

آدمیزاد غرورش را خیلی دوســـت دارد...



اگــــر داشته باشد



آن را از او نگیرید...



حتی به امانت نبــــرید



ضربه ای هم نزنیدش؛



چه رسد به شکستن یا له کــــردن!



آدمی غرورش را خیلی زیاد...شـــاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست دارد



حــــالا ببین اگر خودش ؛غرورش را به خاطـــرتــــو نادیده بگیــــرد؛چقـــدر دوستت دارد...



و این را بفهــــــــم آدمیزاد   

| شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:غرور,تنهایی,ادمیزاد,ادمی,دوست داشتن,دوستی,عاشقی,عاشقانه ها, | 20:27 | نیلوفر

یارم تویی یارم تویی در خلوت تنهایی ام... تنها تو میخواهی مرا با این همه رسوایی ام ...ای یار بی همتای من سرمایه ی سودای من گر بی تو مانم وای من وای از دل تنهای من ...

| سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:رسوایی,تنهایی,دل,دل تنها,وای,خلوت,همتا,, | 15:36 | نیلوفر
ادمک...

 

| جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, | 12:57 | نیلوفر

ما را از کودکی
به جدایی ها عادت داده اند
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند:
خوب ها / بدها 

| سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:بد,خوب,کودکی,عاشقی,تنهایی, | 21:12 | نیلوفر

درد هایم را برایت گفته ام

 بشنو اکنون این سکوت تلخ را 

| سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:سکوت,تلخ,سکوت تلخ,درد,عکس,عاشقانه,تنهایی, | 17:4 | نیلوفر
نیلوفر

 

| دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:نیلوفر, | 19:10 | نیلوفر

عشق من


باز خواهم گشت چون نیلوفری تنها


به پایت بوسه خواهم داد به هر شاخت به هر برگت نوازشها بخواهم داد با دستم



باز خواهم گشت چون نیلوفری عاشق



به دورت تاب خواهم خورد تو را پروانه خواهم شد تو را مستانه خواهم خواست



باز خواهم گشت چون نیلوفری تابان



به دورت نور خواهم ریخت به هر شاخت به هر برگت



سلامی تازه خواهم داد با قلبم......... 

 

| یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:نیلوفر,عشق,بوسه,نوازشها,مستی,, | 20:5 | نیلوفر

 

| یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 18:40 | نیلوفر
واژه ها...

دستم
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟ 

| چهار شنبه 24 فروردين 1391برچسب:دفتر,دستم,خالی,واژه ها,سفید,هوس,فاصله,, | 21:26 | نیلوفر
خیلی حرفه.....

چوپان قصه ی ما دروغگو نبود ، او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ سرمیداد ، افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد و در پی گرگ بودند و در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست. 

 

 

| چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:خیلی حرفه,چوپان,گرگ,نرسید,, | 20:54 | نیلوفر
گل سرخ

 

| چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:گل سرخ,گل,سرخ,عاشقانه ها, | 17:11 | نیلوفر

 

درد بی کسی را بی کس داند و بس

| چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:عکس,درد بی کسی,دل,دل تنگ,, | 15:34 | نیلوفر

 

| دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:عکس,عکس فرشته,دختر, تنها,غم,, | 20:20 | نیلوفر

    دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد ! 

| یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:دل,نبودت,پر,اشک,دوری,چشم,عاشقانه, | 21:9 | نیلوفر
اغوش نیلوفر

وفاداری را باید از نیلوفری آموخت که به دور هر شاخه ای میپیچد در اغوش او میمیرد 

| پنج شنبه 20 فروردين 1391برچسب:نیلوفر,اغوش,وفا,مرگ,نیلوفر, | 19:50 | نیلوفر

سلام... وقتی به وبلاگم میاین چند تا جمله یادگاری هم برام بنویسید من حتما به وبلاگتون میام 

| چهار شنبه 20 فروردين 1391برچسب:دختر,نامه,وب,یادگاری,, | 15:32 | نیلوفر

درد را از هر طرف نوشتم درد بود

 

| پنج شنبه 19 فروردين 1391برچسب:درد,تنهایی,عاشقی,مترسک,مترسک تنها,عکس, | 19:34 | نیلوفر
من...تو...

من همون تنهاترینم که دلم رو به عشق تو سپردم


تو همون امید بودنی که به امید تو هنوز نمردم


من همون خیلی دیوونم که همیشه عاشقت میمونم

تو همون معشوق نابی که روز و شب اسمتو میخونم


من همون خسته ترینم که دیگه طاقت دوریتو ندارم

تو همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم


من همون دریای دردم که میخوام دورت بگردم

تو همونی که اگه بخندی منم با خنده هات میخندم


من همون عاشق ترینم که اگه بخوای واست میمیرم

تو همون فرشته نجاتی که یه روز میای و نمیذاری من بمیرم


من همون بدون ماهم که حتی ستاره هم ندارم

تو همون ماه و ستارم که با تو دیگه هیچی کم ندارم 

 

| پنج شنبه 19 فروردين 1391برچسب:تنهاترین,امید,دل,عشق,دیوونه,شب,خنده,ماه, | 19:25 | نیلوفر

هر روز تكراريست

صبح هم ماجرای ساده ایست


گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند


رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا


می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...! 

| پنج شنبه 18 فروردين 1391برچسب:هروز,گنجشکها,ردپا,جدایی, | 19:3 | نیلوفر
شش حرف و چهار نقطه

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !


تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!


تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، ***جه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛


هق هق شبونه ؛ افسردگي ،پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !


براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد


و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد


تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم


از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم 

| دو شنبه 17 فروردين 1391برچسب:تنهایی,غم,نا امیدی,اشک,انتظار,تنفر, | 23:19 | نیلوفر

شنیدی که دلم گفت بمان ایست نرو ؟ به خدا وقت خداحافظیت نیست نرو ؟ نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست گوش کن بغض دلم زمزمه اش چیست ؟  نرو... 

| پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:شنیدی,خدا,خداحافظی,بغض, | 18:54 | نیلوفر
ترس...

ز مرگم هیچ نمی ترسم اگر دنیا سرم ریزد، از این ترسم که بعد از من گلم را دیگری بوسد 

 

 

| دو شنبه 17 فروردين 1391برچسب:مرگ,ترس,بوسه,, | 11:39 | نیلوفر
تنها راه رسیدن...

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :


سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.


دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند… 

| دو شنبه 16 فروردين 1391برچسب:تنها,راه ,رسیدن,عشق,غم,عشق غمگین,غریبه, | 23:9 | نیلوفر

 

| سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:عروس,خودکشی,عاشقانه ها, | 18:28 | نیلوفر

 

| سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:دختر,خودکشی,, | 17:47 | نیلوفر

وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن 

| دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:برگ, برگ پاییزی, نفس, | 17:26 | نیلوفر

 

| دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:درخت, تنها,تک درخت,, | 11:35 | نیلوفر

Alternative content


SongText.in
song code